الهی مامان فدات بشه که دیگه بلدی بخونی اوایل نوشتن برات سخت بود حتی ریاضی نوشتن اعداد با وجود اینکه تا میلیارد بلدی بشمری یکی یکی ده تا ده تا صدتا صدتا هزار تا هزار تا ده هزار تا ده هزار تا صدهزار تا صدهزارتا و میلیون میلیون تا می رسی به میلیارد اما نوشتن برات سخته نه اینکه نشناسی یا نتونی نه خوب و خوش خط نمی نویسی همش دوست داری زود تموم کنی و بری بازی کنی امان از دست تو عشق بازی نفسکم دوست دارم.

معلمت تکالیفتونو می گه سرکلاس انجام بدین اما تو جز بچه هایی هستی که همه رو می یاری خونه و من همش باید بگم بنویس بنویس 

دیکته هاتم خوبه همیشه بسیار خوب می گیری البته چند تاشم دو سه تا غلط داشته اما غلطا معمولأ جا انداختن کلمه بوده اگه حواستو بیشتر جمع کنی بهتر می شه نمی دونم چرا اصلأ دقت نداری.

الان درستون درس ل وقتی می ریم بیرون بیشتر تابلوهارو می خونی حتی اونایی که معلمتون حروفشو درس نداده اخه خودت جلو جلو اونارو نگاه کردیرو می شناسی

تا حالا چند بار با ونوسا اومدیم دنبالت تا با قطار بیاریمت خونه یه بارم خاله خاطره اومد آخه عشق قطاری و منم چون دوست داری با وجود اینکه برام خیلی سخته از آزادشهر بیام احمدآباد اما به خاطر تو بچه به بغل می یام تو هم خیلی خوشحال می شی بهت حسابی خوش می گذره بعدم از من همبرگر می خوای نه اینکه کارتون باب اسفنجی رو دوست داری عشق همبرگرم شدی الهی قربونت بشم من پسر خوبم دوست دارم نفس