بازم شیطنتای امیرعلی مامان

سلام  عزیزکم حرفای زیادی برای گفتن دارم که شاید بارها و بارها برات نوشتم اما چه کنم منم و همین یه دونه پسر الان هنوز خوابی و بیدار نشدی گاهی وقتا وقتی می خوابی دلم خیلی برای شیطونیات تنگ می شه دوست دارم زودتر بیدار شی و باز ایر ایر کنی  اونقدر شیرین و دوست داشتنی شدی که دوست دارم ثانیه به ثانیه زندگیتو فیلم بگیرم تا همیشه این روزاتو داشته باشم  از خوابیدنت تا بیدار شدن و شیطونیها و غذا خوردنات و فیلم دیدنات این شبای ماه رمضون می یومدی کنارمن و با من پنجمین خورشید و نگاه می کردی برام جالب بود تنها سریالی بود که تا تیتراژش و پخش می  کرد می یومدی و نگاش می کردی همچینم غرق نگاه کردن بودی که نگو قربونت بشم که حتی وقتی تلویزیون نگاه نمی کنی بازم حواست بهش هست و نسبت به بعضی اتفاقاتش عکس العمل نشون می دی مثلاٌ اون روز داشتی بازی می کردی تا هنرپیشه قیلم گفت خداحافظ نگاش کردی دستت و تکون دادی و گفتی بابای قربونت بشم من یا هر وقت زنگ خونه که شبیه زنگ خونه ماست رو از تلویزیون می شنوی زود به آیفون نگاه می کنی و بعد با صداهایی که درمی یاری می خوای به ما بگی زنگ زدن عزیزم عاشق این کاراتم یا وقتی صدای تلفن می شنوی می گی اون ادون . اگه تلویزیون نی نی نشون بده همچین واسش ابراز احساسات می کنی که گاهی وقتا حسودیم می شه

حالا دیگه قدت بلندتر شده و هر چی که تو آشپزخونه رو لبه میز یا کابینته رو برمی داری ای شیطون من

عید فطر با پسرم

Glitter Photos

سلام دلبندم دیروز عید فطر  بود واسه همین بعدازظهر ساعت  6 بعد از بارون گفتم بارون چند روزه اینجا بارون می یاد اونم چه بارونی بعد بارون چه هوایی می شه عزیزم وقتی بارون اومد تا صداشو شنیدی دوییدی رفتی کنار پنجره تا بارون و ببینی قربون سلیقت بشم من از داریوش گوش کردنت معلومه چه خوش سلیقه ای هستیداشتم می گفتم ساعت شش بود که از خونه رفتیم بیرون تا بریم خونه مامانیا اول رفتیم خونه  مامانی که می شه مامان من پیش بابایی که خیلی دوسش داری و خاله خاطره و بهاره  که عاشقشونی اونجا کلی بازی کردی و طبق معمول می رفتی آشپزخونه هر چی ظرف تو کابینتای مامانیه رو در آوردی و چیدی وسط آشپزخونه خسته نباشی پسرم

بعد دایی اینا اومدن منظورم دایی مسعود دایی بنده با ارشیا که هنوز شش ماهشه کلی حال کردی می   رفتی جلوش می خواستی بغلش کنی اونم که ارشیای تپلی با اینکه هشت ماه از تو کوچیکتره اما در برابر تو کم نمی یاره توپلی همچین واسش ابراز احساسات می کردی که نگو هرچند هر چی دست طفلک می دادن سریع می رفتی ازش می گرفتی و دیگه بهش نمی دادی

بعد دایی جون خودت اومد وای چه ذوقی زدی دایی باهات بازی کرد تو هم حال کردی حسابی

بعد رفتیم خونه مامانی دیگه ت اونجا باز با محمدجواد بازی کردی بعدم با نازی گربه ی مامانیت خیلی بانمک بودی کلی بهت خندیدیم تا نازی می یومد طرفت فرار می کردی یه بارم فیتیله پیچت کرد نامرد وقتیم که می رفت یه جای دیگه می رفتی دنبالش دستتو تکون می دادی می گفتی بیابیا...............بیا بیا........... قربون اون بیا گفتنت بشم من

خلاصه دیروز بهت خوش گذشت این و مطمئنم همیشه خوش باشی عزیزم   

کلمات جدید

اینا چند کلمه از کلمات قصاریه که یاد گرفتی نیشخند

Cute Bear

به یم یعنی بریم مثلاٌ اون شب تو اتاق رو تخت با هم بازی می کزدیم تا صدای یه آهنگ از آهنگای مورد علاقه تو شنیدی گفتی به یم تعجب

جان به یم چشم به یم پسرم قلب

Offline - Sleeping

Offline - Sleeping

گفته بودم که  تانک اسباب بازیتو روشن می کنی تو خونه می دویی و می گی آیر آیر یعنی می خوای بگی فایر فایر حالا یه چیز جدید دیگه یاد گرفتی اونم در آوردن صدای تیراندزی اسباب بازیته می گی آیر آیر دیشششششش دیشششششش قهقهه

Cute doggy :]

هر چند بابا اصلاٌ علاقه ای به این جور اسباب بازیهای جنگی نداره و دوست نداشت که تو از این اسباب بازیها داشته باشی و خودمون واسه همین برات نخریدیم اما تا حالا یه تانک و هواپیما و یه سرباز به قول خودت آیر آیر بهت کادو دادن ناراحت و تو عجیب بهشون علاقه داری  نگران امان از دست تو بابا جون دوست نداره تو جنگ طلب باشی دوست داره تو آزادی خواه باشی و همه رو دوست داشته باشی این آرزوی منم  هست عزیزم همیشه منادی صلح واقعی باش عزیزم تا مامان و بابا ازت راضی باشند لبخند

hearts

کلمه بعدی بده وفتی یه چیزی و دوست نداری صداتو می کشی و می گی بدهماچ

kiss

غذا خوردن  عسل مامان


بادوم شکستن

اینم از گردو و بادوم شکستن پسرم

فوتبال بازی من

اینجا با بابایی جونم رفتیم محوطه این پسرا فوتال بازی می کردن هی گفتم بده با .... بده با

اصلاٌ انگار نه انگارخنده تحویلم می دادن همشونن اجساس کرده بودن رونالدینیوین باسه من مامانیم توپمو از پنجره انداخت پایین منم رفتم بازی فک کردن حالشونو گرفتم بچه پرروا

ببینین

ای بابا از دست این مامان ما هرجا میریم با دوربینش دنبالمونه آخه بابا بزار چند دقیقه راحت باشیم این شهرت دردسر شده باسه ما




قدم زدن من و بابایی جونم

اینجام باز با بابایی جونم رفتیم محوطه قدم بزنیم 

بارون تابستونی

دیشب یه بارون فوق العاده اومد پسرم از  اون بارونایی که آدم همیشه آرزو داره بیاد مثل شمال بردمت تا بارونو ببینی اما تا رعد و برق زد فرار کردی قربون اون دل کوچیکت بشم من



اولین پست از زبون امیرعلی

بابایی فک کرده من نمی تونم حرف بزنم دیروز واسه من کلاس می ذاشت همش می گفت اای ایی مثلاٌ می خواد بگه امیرعلی منم زودی اداشو درآوردم مامانم حسابی کیف کرد گفت آفرین پسرم چیکارکنیم دیگه ما اینیم

تازگیا خیلی فضول شدم به همه چیز دست می زنم مامانم می گه اینقدر شیطونی نکن خوب من تو یه آپارتمان فسقلی چیکار می کنم مگه من فقط با ماشینام بازی می کنم صداش اذیتتون می کنه خوب من  چه تصقیری دارم خودتون واسم خریدین خوب

وقتی تانک اسباب بازیمو روشن می کنم می گه فایر فایر منم صداشو درمیارم می دوم تو خونه می گم آیر آیر انقده کیف دارهمامانیم همش می گه امیر بشین می خوری زمین ولی من گوشم بدهکار نیست که خوب خیلی حال میده  .

رقصیدن گل پسرم

ازرقصیدنت می خوام برات بنویسم اون اوایل که خیلی کوچولو بودی وقتی یه آهنگ شادی می شنیدی با تکون دادن دستات شروع می کردی به رقصیدن کم کم حرفه ای تر شدی یعنی بدنتم تکون می دادی همون طور که نشسته بودی تازه بقیه رو هم تشویق به دست زدن می کردی کم کم با بلند شدنت از زمین بیشتر هیجانات تو نشون می دادی اما حالا دیگه آخرشی وقتی صدای آهنگ مورد علاقت برای رقص می شنوی اول بلند می شی می ری نزدیک تلویزیون بعد سرتو تکون می دی همزمان دستاتم تکون می دی بعد دور خودت می چرخی خیلی تند بعد وایمیستی باسنت و می بری بالا می یاری پایین اینجوری مثلاٌ می خوای قر بدی

توپ

قربونت بشم که عاشق توپ و توپ بازی وقتی بهت میگم بگو توپ خیلی سریع می گی توپ این و تازه امشب یاد گرفتی

خسته نباشی پسرم

اینجا بعد از اینکه طبق معمول کشوهای کمدتو مرتب کردی داری  یکی از جوراباتو می پوشی البته روی کفش

سماجت

با بابایی و خاله بهاره رفتیم خرید بابایی نیومد جای پارک پیدا نکرد گفت شما برید من تونستم می یام من و تو و خاله بهار رفتیم تا چشمت به این بادکنک افتادگفتی : بده با منم گفتم چشم واست خریدم رفتیم پاساژ شهرشب من می خواستم شلوار بخرم تو هم گیر داده بودی به اینکه با بادکنکت می خوای بازی کنی واسه    خودت تو پاساژ قدم می زدی بادکنکتم می کشیدی روی زمین ای پسر بد من که کارم تموم شد خاله بهار اومد گفت بیا ببین شازده پسرت داره چیکار می کنه وسط پاساژ راه می ره و بادکنکش و می کشه زمین وسط پاساژ جلوی راه گفتم ای شیطون بغلت کردم جیغ کشیدی که من و بذار آخه وروجک بیرون اونم جایی به این شلوغی جای شیطنت کردن پسرم

بازم می خوای خودت کارارو انجام بدی اونم به تنهایی این خیلی خوبه پسرم اما تا وقتی که عصبانی نشی ب

ممنونم خدا

دو سال  پیش همین روزا بود که رفته بودیم شمال یه روز که بابایی از خواب بیدار شد گفت خانمی دیشب یه خواب جالب  دیدم دیدم یه  پسر  داریم یه پسر ناز خیلی دوست داشتنی بود اون موقع بهش خندیدم گفتم باشه چیز دیگه ای از خدا نمی خوای من به حرف بابایی حندیدم اما خودمم خبر نداشتم که تو رو دارم آره عزیزم تو بودی و خواب بابایی تعبیر شده بود اما هردوی ما بیخبر وقتی برگشتیم  مشهد بعد چند روز تغییر حالتهارو  احساس کردم فکر کردم به خاطر ماه رمضون و روزه گرفتنمه اما وقتی ادامه پیدا کرد شک کردم نکنه واقعاٌٌ من باردارم رفتیم دکتر و آزمایش بله درست بود من حامله بودم شب اول  قدر بود که فهمیدم باردارم حالا هروقت این شبای عزیز می یاد یاد اون روزا می یوفتم روزی که خدا تو رو به ما داد وقتی فهمیدم باردارم نمی دونستم خدا می خواد به من چه جواهری بده اون نی نی کوچولو که اون زمان یه جای کوچولو تو دل من گرفته بود حالا همه قلب و روح من و از خودش کرده یه مرد کوچولو شده که واسه من دیگه راه میره و سخنرانی می کنه از خدا ممنونم واسه همچین هدیه نازنینی که تو این ماه مبارک به من داد

خدا جون ازت ممنونم

جمام رفتن گل پسرم

عزیز دلم دیروز با بابا جون بردیمت حمام به قول خودت بدو  بدو تو هم حسابی واسه خودت آب بازی کردی



مرتب کردن کشوها

کار هرروزت اینه که بری سروقت کشوهای کمدت اونا رو باز کنی و ببندی هی باز کنی ببندی وقتی از این کار خسته شدی  می ری سراغ مرتب کردنشون البته از نظر خودت همه رو می ریزی بیرون باز می ذاری سرجاش خسته نباشی عزیزم

بازم شیطنت

بازم شیطنتت گل کرده ببین اول رفتی رو تخت بعد می خوای بری روی پاتختی



بازم یه روز خوب با تو

دیروز عصرکه از خواب بیدار شدی دیدم هوا خیلی خوبه واسه همین گفتم یه دور با هم  تو محوطه بزنیم و من چند تاعکس ازت بگیرم اول رفتیم پارکینگ پیش بابایی تا ببینیم داره چیکار می کنه اونم طبق معمول مشغول تمیزکردن ماشینش بود نمی دونم این آقایون چرا اینقدر به ماشیناشون اهمیت میدن بهت   یه نصیحت می کنم مامان جون تو این یه مورد خاص سعی کن مثل بابا جونت نباشی فکر کنم ماشینشو از منم بیشتر دوست  داره

خلاصه وقتی رفتیم پیش بابا جون تو همش دوروبرش می چرخیدی و کلی خوشحال بودی و یه عالمه هم ما رو از سحنرانیهات مستفیذ کردی قربون اون خارجی حرف زدن بشم گلم

بعد از اونجا با هم رفتیم محوطه اونجا واسه خودت قدم می زدی و بیسکوییت می خوردی منم دنبالت می یومدم تا یه وقت زمین نخوری چند تا عکسم ازت گرفتم ببین قند عسلم





بچه ها که بازی می کردن صداشون می زدی دد اونا هم دورت جمع شده بودند تو هم عشق اینکه دنبالت کنند فرار می کردی تا اونا بیان دنبالت دیگه داشتی کارای خطرناک می کردی یکی دو بار نزدیک بود بخوری زمین واسه همین برگشتیم پیش بابایی بابا جون کارش تموم شده بود گفت بریم بیرون منم به خاطر تو که عاشق بازارو خریدی قبول کردم و رفتیم اونجا هم هر چی می دیدی می گفتی بده با بده با آخه پسر گلم همه چی و که نمی شه داد به شما بابا جونم طبق معمول واسطت یه وسیله موسیقی خرید لودیکا دیگه این و کم داشتم

جارو برقی کشیدن عسل مامان

اینقدر عاشق جاروبرقی که هروقت چشمت می یوفته صداشو درمی یاری و می گی وووووووو این کم بود که تازگیها میل به جاروبرقی کشیدنتم زیاد شده دیروز که می خواستم آشپزخونه رو جارو بزنم اومدی و گیر دادی که - بده با ...بده با - منم چاره ای جز اطاعت امر نداشتم و تسلیم شدم وبهت دادم تو هم شروع کردی به جارو کشیدن همچین جارو رو دستت گرفته بودی که انگار عمریه اینکاریه ی البته واسه من بد نشد از فرصت استغاده کردم و به کارای دیگم رسیدم اما دیشب که رفتم آشپزخونه گیر داده بودی که ووووووووووو بده با اونم بدون اینکه جاروبرقی اونجا باشه و چشمت بهش ییفته امان از دست تو شیطون مامان






اجم گل پسر

داری با تعجب از این پنجره  کجارو نگاه می کنی عسل مامان

دیرینگ دیرینگ

قشنگ مامان این اسباب بازیتو برداری و تو خونه می چرخی و می گی درینگ درینگ با این کارت می خوای صداش و دربیاری

چند  کلمه شیرین زبونی

چند تا از کلمه هایی که خیلی تکرار می کنی همراه با معنی اون

ادون ادون : یعنی الو با وقتی تلفن زنگ می زنه این کلمه رو چند بار تکرار می کنی این یه هشداره به ما برای اینکه جواب تلفن و بدیم

دبا : در زبون جنابعالی معنیش مترادف با من و بابا جونه هروقت با ما کار داری می گی دبا « deba»

بده با : یعنی بده من اگه  چیزی بخوای می گی  «بده با بده با »تا بهت بدیم اما اگه ندیم اونقدر می گی تا کچلمون کنی

دد « dada» به خاله هات یا بچه های دیگه می گی دد یه بار خاله خاطره و بهاره خونمون بودن  همش می گفتی دد دد منم اومدم صداتو کلفت تقلید کردم تو هم کم نیاوردی تو خونه راه می رفتی یه بار آروم به شیوه خودت می گفتی دد یه بار دیگه مثل من صداتو کافت می کردی و می گفتی دد من و خاله هاتم کلی به این کارت می خندیدیم

 

آآآآآآآآآآآآ   : این همون آب خودمونه هروقت تشنت می شه همچین جرف آ رو می کشی انگار کلاس اولی و داری صداهارو یاد  می گیری آآآآآآآآآآآآآآ

بدو بدو : این یعنی شستن وقتی می خوای بگی بریم آب بازی یا حمام می گی بدوبدو

آپ آپ : صدای هاپو هرحیوونی ببینی می گی آپ آپ

بییییییییییی : این صدای گربه ست

ادون ادون

اینم یه نوع ادون ادون کردنت

همخونی

اینجا یکی از آهنگای مورد علاقت از داریوش داره پخش می شه تو هم رفتی تو حس که بیا و ببین داری باهاش همخونی می کنی ببین صورتت و چه شکلی می کنی قربون اون همخونیت بشه مامان



امیر رویی کامپیوتر بابایی

اینجا پسرم تشریف برده رو کامپیوتر بابا جونش

ماکارونی خوردون پسملم

تشکر

تو این پست نمی خوام از شیطونی های امیرعلی بنویسم می خواستم یه تشکر ویژه از پارمیس عزیز بکنم که برای طراحی این قالب زحمت زیادی کشیده و من و شرمنده خودش کرد ممنون عزیزم دوست داریم


بالشت بازی با قند عسلم

امشب کلی با هم بالشت بازی کردیم من می زدم طرف تو و تو باز می دادی به من که باز بهت بزنم قربونت بشم اونقدر بازی کردیم که دیگه وقت خوابت شد خسته شدی و باید می خوابیدی الانم خوابی 36_1_50.gifعزیز دلم بخواب دلبندم بخواب و خوابای خوب ببین11_2_114.gif

امیرعلی و جاروبرقی

ای وروجک عاشق اینی که جارو برقی رو روشن کنیم تا چشمت بهش می یوفته می گی ووووووووووووو وقتیم که روشنش می کنیم انگار یه چیزی دنبالته دو تا پا داری دو تا دیگه قرض می کنی و به سرعت ازش فرار می کنی Tornadoخیلی قیافت دیدنیه36_11_6.gif باز دوباره تا خاموشش می کنیم می دویی طرفش اما تا روشنش می کنیم باز فرار می کنی


بوسیدن خوشگل مامان

قربون مهربونیات بشم مامان جون myspace commentsوقتی بهت می گم امیرعلی به مامان بوس بده می یای جلو و لبتو  می ذاری رو لبم 


ادون ادون

دیشب گوشی بابا جون و برداشته بودی تو خونه واسه خودت قدم می زدی و  ادون ادون36_13_1.gif  می کردی مثلاٌ می خوای مثل ما با تلفن حرف بزنی امان از دست تو Kissesتازه تلفن خونه که زنگ می زنه زود بلند می شی به طرفش نگاه می کنی و می گی ادون ادون

نماز خوندن شیرینکم

قربون اون نماز خوندنت بشم من که مهر رو می ذاری زمین یه دستتو می بری بغل گوشت بعد می یاری پایین می گی اپر بعد مثلاٌ می ری سجده سرتو رو مهر می ذاری بلند می شی وایمیستی و شروع می کنی به تکون دادن لبات دیروز تو آشپزخونه بودیم مهری که مال خودته دستت بود گذاشتیش رو زمین شروع کردی به نماز خوندن سرتو که از سجده برداشتی بهت خندیدم گفتم قربون اون نماز خوندنت بشم بهم نگاه کردی و همون جوری که لباتو باز و بسته می کردی می خندیدیقیافت خیلی بانمک شده بود دوست دارم شیرینکم



امیرعلی و تلویزیون

وقتی تلویزیون تبلیعی نشون می ده که غذاست می  گی به بییه  36_1_51.gif

اگه  گوشی یکی از   بازیگرا یا تلفن خونشون تو فیلم زنگ بخوره می گی ادون ادون

تبلیغ برنج محسن و که می ذاره همون تبلیغی که مامان بزرگه حرف می زنه همه آخرش می خندن تو هم می حندی

موقع اذان که نماز نشون می ده بهت می گم امیرعلی چیکار می کنن مامان جون یه دستتو می بری بغل گوشت و می یاری پایین می گی اپر

امیرعلی و امیرمهدی

امیرعلی و دایی جون

امان از دست تو وروجک که اینقدر عاشق دایی جونتی رفته بودیم شاندیز شام دعوت خاله بودیم دایی و زن دایی دیرتر اومدن تا رسیدن حسابی خوشحال شدی و از بغل دایی جونت پایین نمی یومدی بیچاره می خواست چایی بخوره سفت گردنشو گرفته بودی همین که می گفتم بیا بفل مامان می زدی زیر گریه 


آشپزی

عاشق اینی که چند تا ظرف و آب بذارن جلوت تا باهاش آشپزی کنی ببین اینجا رفته بودیم شام طرقبه بعد از اینکه چایی خوردیم جناب عالی با لیوانا دارید آشپزی می کنید

گریه

وقتی بهت می گیم امیرعلی گریه کن دستتو می گیری جلوی صورتت و اینجوری الکی گریه می کنی