گیچی

 

شب می خواستیم بخوابیم من دراز کشیده بودم تو گفتی می خوام برم بابا جون گفتم برو عزیزم ولی بابا خوابه رفتی و بعد چند دقیقه برگشتی گفتم اومدی گفتی آیه گفتم بابا چیکار می کرد گفتی کامپیوتر بازی می کرد الهی من قربونت بشم عزیزم

وقتی صدات می زنم امیرعلی می گی جانم  تازه وقتی خودت منو صدا می زنی باید حتماٌ بهت بگم جان اگه بگم بله می گی بگو جان

امروز از خواب بیدار شدی اومدی نشستی کنار من بعد مثل آدم بزرگا فرمودین پاشو چایی بیار بخوریم جانم چه دستورا

یه شمشیر داری که دو تا صدا داره یکی از اونا مثل اینه که می گه عیی تو هم که به علی می گی عیی خلاصه من تو آشپزخونه مشغول آشپزی بودم تو هم داشتی با شمشیرت بازی می کردی تا صدای عیی گفتنش دراومد در جوابش گفتی غیی سیه کایه   یعنی علی سرکاره الهی فدات شم عزیزم  درست می گفتی بابا جون سرکار بود

 عشق من تا می بوسمت تو هم شروع می کنی به بوسیدن من یکی از این طرف یکی از اون طرف صورتمو یکی هم از پیشونی منم می بوسمت عزیزم

با مامانی داشتی تلفنی حرف می زدی وقتی صحبتت تموم شد گفتی گوسیو می دم مامانم الهی مامان فدات شه عمر من

بابا برات یه روبیک دیگه خریده عاشق روبیکی اونم به خاطر خاصیت چرخوندنش که تو هنوزم می گی آب ب ب بهت گفتم بده مامان ببینم از به هم ریختن ترتیبش خیلی خوشم می یاد بهم ندادی گفتی بگو یه یحظه بده یه یحظه بده ای وروجک تو هم واسه من شرط و شزروط می ذاری

گوشیو برمی داری و با بابا جون حرف می زنی البته فرضی بعد گوشی به منو می دی می گی بیا حف بزن وقتی منم یهکم دروغکی حرف می زنم و خداحافظی می کنم گوشی و به تو می دم می گی گط کدی یعنی قطع کردی قربونت بشم که هنوز به ق می گی گ

 انگشت اشاره تو به هم نشون می دی و می گی چاگو سدم بعد باز انگشت وسطتتم باز می کنی و می گی گیچی سدم ( قیچی شدم )

 

هیوز

اومدی آشپزخونه گفتی مامان چیکا می کنی گفتم برات نودل درست کردم عاشق نودلی و وقتی دیدی بدون درخواست من برات درست کردم هیجان زده شدی و گفتی می خوام بگیت کنم ببوسمت قربون اون شیرین زبونیات بشم من

فسباک : مسواک هروقت می خوام مسواک بزنم می گی منم فسباک البته فسباک بدون خمیر دندون

فسفاکه : نسکافه قبلاٌ به نسکافه می گفتی سوباگه حالا که پیشرفت کردی می گی فسفاکه

هی یوز : دیروز قربون اون هیوز گفتنت بشم واسم وقتی از روز قبل حرف می زنی می خوام بخورمت می گی یادته رفتیم خونه مامانی می گم کی می گی هیوز جان هی یوز فدات بشم من قند عسلم

آیه : به آره می گی ـیه وقتی ازت می پرسم امیرعلی مثلاٌ دستاتو شستی اونقدر شیرین می گی آیه که می خوام همونجا یه گاز گنده ازت بگیرم قربون اون آیه گفتنت بشم من نفسکم

فدا : وقتی برات خوراکی می خرم اگه دو تا باشند یکیشو می دی به من و می گی فدا الهی مامان فدای این مناعت طبعت بشه عزیز دلم

محدامین : محمدامین به محمدامین عمه فروزان می گی محدامین به الهامم می گی اهلام این چند روزی که رفته بودیم تهران خونه عمه فروزانت خیلی خوشحال بودی آخه عاشق جمعی اونم جمعی که هیچ بچه ای به غیر از تو اونجا نباشه چون دیگه کسی نیست که باهاش دعوا کنی و سر چیزای بیخود گریه کنی

وشتناک : وحشتناک وقتی می خوای بگی چیزی وحشتناکه وگی وشتناک