من و پسرم
از کارتون گفتم کارتونای موردعلاقت این روزا همین ماداگاسگار 1 و ماداگاسگار 2 شرکت هیولا میکی موس و گارفیلد و تام و جری و یه علاقه دیگتم خریدن جورواجورو جمع کردن حروف فارسی اونو درست کردن قطار با اوناست عجب استفاده بهینه ای می کنی تو مامان جون به جالی یادگرفتن حروف فارسی اونارو رذیف می چینی و می گی گطار بزرگ دایم ببین
از علایق دیگت دیدن ماه و خورشیدو گفتن ماه رفته خورشید اومده صبحا وقتی از خواب بیدار می شی و شبا گفتن خورشید رفته ماه اومده چند شب پیشم که از بیرون می یومدیم تا چشت به ماه افتاد گفتی ماهو ببین چاگ شده گذا خوده آخه ماه قرص کامل بود و از نظر تو چاق شده بود
چند ماه پیش وقتی اسباب کشی کردیمو و خونه رو عوض کردیم نصاب پرده اومده بود پرده رو نصب کنه وقتی اومد خیلی خیلی بوی عرق می داد و تا اومد خونه تو دوییدی اتاق پیش منو گفتی مامان آگا بو می ده منم که هنوز ندیده بودمش گفتم بوی چی مامان گفتی بوی بد می ده وقتی اومد دیدم بللللللله درست گفته بودی و اقای نصاب یه بوی عرقی داشت که نگو و نپرس بعدم به هیچ عنوان از اتاق نیومدی بیرون و هر چی آقای نصاب صدات زد امیرعلی لب تابتو بیار ببینم اصلاٌ نرفتی پیششو و فقط یه لحظه لب تابتو برداشتی اومدی در اتاقو نشونش دادی و رفتی تو اونم از فاصله 5 - 6 متری الهی من قربونت بشم این حساسیت تو به بو خیلی جاها آبروی مارو می بره تا یه جایی بریم که بوی خوبی به مشامت نرسه می گی بوی بدی می یاد یه کار دیگتم اینه که همیشه منو بو می کنی و می گی بوی خوبی میدی خدارو شکر که حداقل از نظر تو من بوی خوبی میدم و تو آبروی منو نمی بری.
امیرعلی نازنین ما صبح یک روز بارونی بهاری قدم به این دنیا گذاشت و با اومدنش شادی زندگی ما رو چندین برابر کرد برای ثبت خاطرات پسر دلبندم این وبلاگ درست کردم تا خودش در آینده این کارو ادامه بده