اینم عسل خنده روی خاله جون
گفتم تا تو وروجک خوابی
ناهارو درست کنم اما نیم ساعت بیشتر نگذشته بودکه بیدار شدی من آشپزخونه بودم که صدای گریه بعد از اینکه ناهارو درست کردم با هم رفتیم بیرون آخه من یادم رفته بود کاهو واسه سالاد بخرم وقتی برمی گشتیم ماشین بازیافت وارد مجتمع شده بود و داشت ملودی مخصوص خودش و می زد با شنیدن صدای اون شروع کردی با یه دست به رقصیدن
« قربون اون رقصیدنت بشه مامان » با قطع صدا رقصیدن تو قطع می شد و با شروعش تو دوباره می رقصیدی وقتی برگشتیم من دیگه کارخاصی نداشتم با هم یه کم بازی کردیم ساعت یه ربع به 12 بود که تو دوباره خوابیدی بابا جون زودتر اومد خونه تا ناهارو با هم بخوریم قبل از اینکه بابا جون بیاد تو بیدار شدی و وقتی بابا جون اومدحسابی ذوق کردی
بعد مامانی و بابایی اومدن اونجا کلی خوشحال شدی
ناهار که می خوردیم دائم می رفتی پیش بابایی و به پاشون نگاه می کردی و باز اوف اوف می کردی بابایی خیلی دوست داری خیلی زیاد وقتی خونشونیم یا اونا اینجان همش دوروبر بابایی باباییم حسابی دوست داره و همش باهات بازی می کنه.
بعد ناهار واسه خودت بازی می کردی و اصلاٌ خواب نداشتی بابایی که رفت با مامانی بازی کردی تا اینکه بابا جون بیدار شد مامانی می خواست تلویزیون LCD بخره واسه همین چهارتایی رفتیم خیابون سعدی تو راه خوابیدی
اما به محض اینکه رفتیم فروشگاه بیدار شدی و تا چشمت به تلویزیونا اوفتاد شروع به سخنرانی کردی تا تصویر گربه می یومد صدای گربه درمی آوردی و می گفتی بییییییییییییییییییییییییییییی

و باز اگه حیوون دیگه نشون می داد
واسه مامانی یه تلویزیون خریدیم و برگشتیم خونه مامانی باز تو دوباره خوابیدی
اونقدر خسته بودی که حتی وقتی از بغلم گذاشتمت رو تخت
بیدار نشدی پوشکتم که عوض کردم بیدار نشدی عجیبه اما ...
الانم که ساعت 11:30 شبه خواب خوابی
البته حق داری امروز کم خوابیدی بخواب دد من عزیز دلم که با گفتن این حرفات ما رو دیوونه خودت کردی
![]()
یه چیز درباره این دد گفتنت بگم برات نوشتم که به همه می گی دد حتی من و بابا جون جالب اینجاست که وقتی داریم تلویزیون نگاه می کنیم به خصوص این روزا که با بابا جون داریم سریال LOST رو نگاه می کنیم و به خاطر جذابیت سریال بیشتر محوش می شیم چند بار می یای جلومون و می گی دد دد من می گم جان
این و چند بار تکرار می کنی و بعد می ری سراغ بابا اینجوری می خوای بگی به تو نگاه کنیم آخه عزیزم چه چیزی تو دنیا برای ما جذاب تر از نگاه به تویه مامان جون
اگه می بینی ما محو چیزی شدیم اون فقط ظاهر قضیه است قلب و روح ما فقط مال تو دوست داشتنی ترین هدیه خداوندیه اگه همه جذابیتهای دنیا هم جمع بشن مطمئن باش جای تو رو برای ما نمی گیرن و همه لذتهای دنیارو تو وجود تو حس می کنیم پس نگران نباش تو تو ذره ذره وجود مایی و عاشقانه دوست داریم. ![]()

چند روز پیش قبل ازمریضیت بابایی استخرت و برات درست کرد تا بازی کنی توأم توپات و موزیکالتو که دوسشون داری با خودت بردی تو استخر و شروع کردی به بازی البته تو استخر بدون آب


اینجا باباییم اومده پیشت


اینجا خسته شدی می خوای بیای بیرون


ساعت 2 نصف شب بود و تو هنوز بیدار اونم خسته بعداظهرم چون می خواستیم بابایی رو ببریم دکتر تا گچ پاشونو که تو بهش می گی اوف رو باز کنن نخوابید واسه همین خسته بود عجیبه دیر خوابیدن تو نمی گم اون که طبیعیه چون بیشتر روزا با بابا جونت بعداظهرها می خوابید شب دیر خوابیدن کارتونه اما امروز تو از ساعت 12 ظهر که بیدار شدی فقط دو تا نیم ساعت خوابیدی
اول خونه خودمون بود که فقط نیم ساعت شد تا سوار ماشین شدیم و صدای آهنگ رو شنیدی بیدار شدی و شروع کردی به رقصیدن
و ابراز خوشحالی کردن دفعه دوم وقتی با مامانی و بابایی داشتیم می رفتیم طرقبه گفتم طرقبه بابایی یه بیست روزی به خاطر پاشون خونه نشین شده بودن مامانی هم به خاطربابایی هیچ جا نمی یومد می گفت بابا تنهاست گناه داره واسه همین با بابا جون قرار گذاشتیم به محض اینکه بابایی از گچ پاشون خلاص شدن بریم پاتوق همیشگی دیزی کوهدشت تا هم هوایی تازه کنند هم دو سه ساعتی دور هم باشیم خلاصه تو راه خوابیدی اونم شاید نیم ساعت به محض اینکه رسیدیم از خواب بیدار شدی و شرو ع کردی به شیطنت و دد دد گفتن و از این طرف به اون طرف رفتن
با وجود اینکه بابایی گچ پاشونو باز کرده بودن اما می رفتی کنار بابایی و می گفتی اوفففف بعد سرتم تکون می دادی و اینجوری ابراز همدردی می کردی
قربونت بشم شیرین زبونم دوست دارم یه عالمه
اولین روز تولد

اولین خنده « 15 روزگی »

چهل روزگی « اینجا چشمت به آویز تختته عاشقش بودی

وقتی خواب بودی بغل بابایی خندندیدی منم شکار لحظه ها کردم

بازم خوابت عزیزم

بازم محو آویزای تختت شدی قربونت بشم من

از کوچیکی عاشق نورو روشنایی بودی اینجا داری به لوستر نگاه می کنی که این جوری می خندی


اینم یه خنده شیرین دیگه




اینم کمربندایمنیته عزیزم وقتی کوچولو بودی و سوار ماشین بابا جون می شدیم تو دست تو اینجوری به پنجره می گرفتی

اینم بابابزرگ شدنت من عاشق این کارت بودم

اینجا لباس عروسک تو تنت کردم خیلی بامزه شده بودی

اولین باری که سوار روروئک شدی

بازم خنده های شیرین



اینجا شب یلداست تو هم کنار هندونه شب یلدا

اینجا از حمام اومدی ببین چه خوردنی شدی


اینم دوغ خوردنت


اینجا داری بشکن می زنی

اینجام دارین موسیقی گوش می دی موزیسین من

فدبلندی کردنت

الن وقتی که تازه اشاره کردن و یاد گرفته بودی

اینام چند تا عکس از شیطونی هات
اینجا رفتی رو در ماشین نشستی


اینجا می خوای از یخچال سس برداری که البته موفقم می شی


اینجام می خوای با کنترل شبکه رو عوص کنی امان از دست تو وروجک

اینجام تشریف بردید روی مبل که تلویزیون ببینی

اینم چند تا عکس از قیافه های بانمکت





وقتی تازه یاد گرفته بودی دست بزنی به بقیه هم دستور می دادی دست بزنن و می گفتی ددددددددد

اینجام که اومدی سروقت کامپیوتر بابا جون


اینجا سرت خورده به دیوار داری دیواری د می کنی

اینجا داری دت می کنی گاهی وقتا پرده رو می گیری جلو صورتت و می گی دت گاهی وقتا دستای نازتو می گیری جلو صورتت و می دی کنار و می گی دت

این کار هر شبته شبها قبل از خواب چراغ بیچاره رو خاموش و روشن کنی کلی ام ذوق می کنی

آن آن کردنت عسلم

اینجام مکانیک شدی

هنوز بزرگ نشده واسه من عاشق توپ و توپ بازی شدی

اینم رانندگیت

اینجام با عروسکات جلسه گذاشتی

اینم خاله قوری



بده بده
حساب کزدم به طور متوسط تو 5 تا بده در دقیقه می گی که ساعتی می شه 300 تا و اگه روزی ده ساعت بیدار باشی که هستی می شه 3000 بار در روز می گی
بده بده

اینم صورت شستنت


وسطش یه عالمه حرف خارجی قشنگ دیگه می گی تا منظورتو به ما برسونی بعضی وقتا واقعاٌ نمی فههم چه منظوری داری و چند بار چند تا موضوع و می گم تا بالاخره آقا اوکی و می دن 
شبا وقتی می ریم بخوابیم لامپ و که خاموش می کنم فرفره نوریتو می دی به من و می گی آپ آپ
آخه من با انداختن سایه دستم روی دیوار برات شکل هاپو در می یارم و می گم آپ آپ تازگیها شکل گربه رو هم در می یارم خیلی این بازی رو دوست داری تازه سعی می کنی خودتم انجامش بدی قربونت بشم من ![]()
دیروز باهات گل یا پوچ
بازی می کردم تو هم هردفعه که دستامو می یاوردم جلو دست می ذاشتی روی همونی که دفعه قبل گل بود
الان وقتی باهات کلاغ پر بازی می کنم انگشتتو می بری بالا و می گی - در - آفرین پسرم 
اما حالا دستای نازتو می ندازی پایین و بدون ترس از افتادن مثل یه مرد
تا خالا صدای خنده هامون و سرفه هامونو تقلید می کردی هر وقت می خندیدیم می خندیدی و اینجوری تو خنده هاو شادیهامون شریک می شدی یا اگه سرفه می کردیم تو هم سرفه می کردی و وقتی می گفتیم وای امیرعلی مریض شده ببریمش دکتر خوشت می یومد و بیشتر سرفه می کردی اولین باری که این کارو کردی زمستون بود مامانی حسابی سرما خورده بود و سرفه می کرد تو هم پشت سرهم سرفه می کردی با اینکارت همه بهت می خندیدیم و گاهی اوقاتم وقتی بهت می گفتیم امیرعلی مریض شده سرفه می کردی بدون اینکه کسی سرفه کرده باشه خالا یه کار دیگه هم یاد گرفتی که خیلی بانمکه اونم الکی گریه کردنه وقتی بهت می گیم امیرعلی گریه کن دستتو می ذاری روی صورتتو صدای گریه
در می یاری وقتی هم که ما الکی گریه می کنیم
فکر می کنی جدی و می یای جلو آروم می زنی به پامون و می گی دد....دد.......یعنی گریه نکن قربون اون قلب مهربونت بشم من که طاقت ناراحتی هیچ کس و نداری.
از تقلید صدا برات نوشتم اینم باید بگم صدای آپ آپ یعنی صدای سگ یا همون هاپو ی تو . اولین صدای حیوونی بود که یاد گرفتی هروقت هاپوتو بهت نشون می دادم و می گفتم امیرعلی هاپو چی می گه می گفتی آپ آپ بعد از اون هر حیوونی رو که می دیدی می گفتی آپ آپ حالا می خواست سگ باشه یا گربه یا حیوونای دیگه که تلویریون
نشون می داد به همه می گفتی آپ آپ اما تازگیها یه صدای دیگم یاد گرفتی اونم درآوردن صدای گربه ست وقتی بهت می گم امیرعلی نازی چی می گه « نازی گربه مامانی» صداتو نازک می کنی و می گی بییییییییییییییییییییییییی «bey » امشب که شبکه آموزش داشت درباره گربه سانان صحبت می کرد با دیدن
تصویر پلنگ گفتی بیییییییی قربون اون هوشت بشم که شباهت بین اونارو می فهمی.
از دیشب خاله بهاره و خاله خاطره اینجان تو هم حسابی خوشحالی
و کیف می کنی الان اونقدر خسته ای که حسابی خوابی
و به قول معروف از خستگی غش کردی امروز یه کار جالب کردی که کلی بهت خندیدم تو اتاقت بودی و داشتی با کیسه بوکست که آپ آپه
و تو دوسش داری بازی می کردی که آنتن یکی از آهنگایی رو که دوست داری گذاشت از جلوی اتاقت رد شدم دیدم همون طور که با آپ آپت بازی می کنی داری با خودت آهنگ و زمزمه می کنی بهت گفتم مامانی پاشو بیا آهنگتو گذاشتن چرا نمی یای من آپ آپ تو برات می یارم خیلی بانمک سریع از جات بلندشدی و به طرف هال رفتی الهی قربونت بشم
چی بگم عزیز دلم بگم که چقدر دوست دارم شاید نشه توصیفش کرد اما بدون بیشتر از خودم و بیشتر از همه اون چیزایی که تو این دنیا برام باارزشن دوست دارم خنده هات قلبمو شاد می کنه و گریه هات روحمو آزرده مامان جون الهی همیشه تو نگاهت شوق رسیدن به پیروزی و رو لبات لبخند رصایت و تو وجودت خوبی و مهربونی ببینم بازم می گم دوست دارم به اندازه همه دنیا![]()

الهی مامان بمیره اینجا داشتی می رفتی دنبال توپ که حواست نبود و سرت خورد به دیوار تو هم کم نیاوردی شروع کردی به زدنش ددددددد



اینجام کلاه و از سر مبارک بر نی داری









موش شدن من

به به خوردن من

دت کردن من

خندهای شیرین من



بابایی که از محل کارش زنگ می زنه گوشی و طبق معمول می ذارم دم گوشت تا بابا جون باهات حرف بزنه وقتی دستتو رو پات میزنی می فهمم بابایی داره برات اتل متل می خونه وقتی که انگشتتو روی زمین می ذاری و می بری بالا می فهمم که بابایی داره برات کلاغ پر می خونه قربونت بشم عزیزم که اینقدر بازیگوشی
عسلک مامان حالا دیگه میلت برای راه رفتن زیاد شده و همش سعی می کنی راه بری منم قدم به قدم دنبالت می یام تا نخوری زمین قربونت بشم که یه لحظه هم آرامش نداری و دائم در حال راه رفتنی خیلی بانمک راه می ری خدارو شکر که هستم و اولین قدمهاتو دیدم به امید دیدن قدمهای بزرگتر تو زندگیت عزیز دل مامان
شیرینکم حالا دیگه از مبلا و تخت خودت می ری بالا اما هنوز از تحت ما چون ارتعاغش بلندتره نمی تونی بری بالا شبا قبل خواب هرشب چند بار از تخت می ری پایین ولی موقع اومدن به بالا مشکل داری و من باید کمکت کنم چند شبه وقتی می خوای بری پایین بهت می گم امیرعلی اگه بری پایین دیگه نمی یارمت بالا پسرم تو هم از نصفه راه برمی گردی الهی قربونت بشم خوبه حداقل توی این یه مورد به حرفم گوش می دی عزیز دام![]()
وای امیرعلی شیطونم نمی دونی با شیرینکاریها و شیرین زبونیهات چقدر من و عاشق خودت کردی نمونه ش همین دیشب شیشه آب و برداشته بودی و روی لب تاب بابایی میریختی بعدم با لباس خودت که آورده بودم تنت کنم پاک می کردی قربونت برم پسرم که این طوری به فکر بابا جونی آخه عزیز دلم کسی روی لب تاب آب می ریزه نزدیک بود ما رو بی کامپیوتر کنی قشنگ مامان
بده بده مهمترین کلمه ای که این روزا می گی از خواب که بیدار می شی اولین کلمه بده بده تا شب که می خوای بخوابی آخرین حرفی که می زنی بده بده فواصل این دو تا هم کنار بابا - به به – بیشتر از صد بار می گی بده بده تازه فقط گفتن تنها نیست اگه چیزی بخوای اونقدر تکرارش می کنی که مجبور می شم دو دستی تقدیمت کنم
امبده – ombede –یکی دیگه از کلمات خارجیه که یاد گرفتی نمی دونم یعنی چی اما خیلی بانمک سر تو یه دفعه تکون می دی می گی امبده
چند وقت پیش ناخن پای بابایی شکست ما رفتیم خونشون تو شیطون پای بابایی رو دیدی بعد شروع به اوف اوف گفتن کردی هی به پای بابایی نگاه کردی و سرت و تکون دادی و گفتی اوف جالب اینجاست که دیروزناخن بای خودتم که بلند شده و جنابعالی نمی ذاری کوتاش کنم یه کم شکسته بود البته یه ذره پدر من و درآوردی اونقدر بهم نشونش دادی و گفتی اوف یعنی ببین پام و بعدم لطف می کردید و دستور می دادی ببوسمش