سنجش
امروز با شما و ونوسا و بابا جون رفتیم واسه تست سنجش
اول رفتی واسه وزن و قد وزنت هفده کیلو و قدت صد و دوازده بود
بعد رفتیم واسه تست شنوایی و بعد هم بینایی هردو خوب بودن
و اما قسمتی که تو ازش خیلی خوشت اومد و دوست داشتی یعنی تست هوش
شما رفتین داخل اتاق و تقریبأ مدت زیادی تو بودی اومدی بیرون خیلی خوشحال بودی آخه تو عاشق بازیهای فکری دوست داری همیشه یکی بشینه و باهات بازی کنه اونجام که یه خانم مهربون بود و تو هم حسابی بهت خوش گذشته بود وقتی اومدی بیرون از خانم پرسیدم چطور بود با مهربونی گفتن عالی بود تشکر کردم و رفتیم تا اطلاهات و ثبت کامپیوتر کنند آقایی که اونجا بود وقتی داشت اطلاعات و وارد می کرد گفت هوشش به مامانش رفته یا به باباش من و باباتم هم زمان گفتبم به مامانش به باباش یعنی من گفتم به باباش بابا جون گفت به مامانش واقا خندش گرفت بابا جون گفت چطور گفت امتیازی که گرفته چهله تا حالا چهل نداشتیم اصلأ
همه بچه ها بیست و هفت و هشت می گیرن نهایت سی این اولین موردیه که چهل داشتیم خوب خداروشکر که من خیلی توهم نزده بودم وقتی می گفتم تو باهوشی اینم مدرکش حالا اگه بشه ببرمت تست آی کیو خیلی خوبه البته اگه فرصت بشه
اول رفتی واسه وزن و قد وزنت هفده کیلو و قدت صد و دوازده بود
بعد رفتیم واسه تست شنوایی و بعد هم بینایی هردو خوب بودن
و اما قسمتی که تو ازش خیلی خوشت اومد و دوست داشتی یعنی تست هوش
شما رفتین داخل اتاق و تقریبأ مدت زیادی تو بودی اومدی بیرون خیلی خوشحال بودی آخه تو عاشق بازیهای فکری دوست داری همیشه یکی بشینه و باهات بازی کنه اونجام که یه خانم مهربون بود و تو هم حسابی بهت خوش گذشته بود وقتی اومدی بیرون از خانم پرسیدم چطور بود با مهربونی گفتن عالی بود تشکر کردم و رفتیم تا اطلاهات و ثبت کامپیوتر کنند آقایی که اونجا بود وقتی داشت اطلاعات و وارد می کرد گفت هوشش به مامانش رفته یا به باباش من و باباتم هم زمان گفتبم به مامانش به باباش یعنی من گفتم به باباش بابا جون گفت به مامانش واقا خندش گرفت بابا جون گفت چطور گفت امتیازی که گرفته چهله تا حالا چهل نداشتیم اصلأ
همه بچه ها بیست و هفت و هشت می گیرن نهایت سی این اولین موردیه که چهل داشتیم خوب خداروشکر که من خیلی توهم نزده بودم وقتی می گفتم تو باهوشی اینم مدرکش حالا اگه بشه ببرمت تست آی کیو خیلی خوبه البته اگه فرصت بشه
+ نوشته شده در دوشنبه نهم تیر ۱۳۹۳ ساعت 13:13 توسط
|
امیرعلی نازنین ما صبح یک روز بارونی بهاری قدم به این دنیا گذاشت و با اومدنش شادی زندگی ما رو چندین برابر کرد برای ثبت خاطرات پسر دلبندم این وبلاگ درست کردم تا خودش در آینده این کارو ادامه بده