اذت کدم
سه روز تعطیل بابا خونه بود و هوا هم سرد و دائمم بارون می یومد خونه بودیم و از خونه بیرون نرفتیم به جز یه ظهر که واسه خرید میوه و یه سری خرت و پرت خونه رفتیم یه دوری زدیم بعد از تعطیلات صبح شنبه که از خواب بیدار شدی گفتی بابا جون گفتم رفته سرکار تو هم بدون ناراحتی و با خوشحالی گفتی آفیین
وقتی می ریم خونه کسی یا کسی می یاد
خونمون وقتی می خوایم برگردیم یا اونا برن می گی اذت کدم الهی قربونت بشم
نه عزیزم تو پسر خوبی اما مسافر رفتنیه دیگه مامانم![]()
برای من کنترل شناسم شدی دونه دونه کنترلا رو می ذاری کنار هم و البته می
یاریش پیش من چون اصلاٌ دوست نداری بابا جون به کنترلا دست بزنه حقم داری
چون اون دائم در حال عوض کردن شبکه ست به کنترلا می گی کنتو دی بی دی این
یعنی کنترل دی وی دی کنتو ریسی و کنتو تیبیزیون![]()
دیگه طوطی مقلدم شدی و هروقت منو بابا جون
داریم با هم صحبت می کنیم شروع می کنی به تکرار حرفای من و بابا جون و هر
چی به هم میگیم تو تکرار می کنی و خیلی موزیانه بهمون نگاه می کنی و می
خندی ای وروجک همینو کم داشتیم ![]()
وقتی یه چیزی بهم می گی بهت می گم آره
عزیزم می گی آیه عزیز بعضی وقتا هم می گی آیه عزیز آیه قبونت آیه عسگ من
یعنی آره قربونت آره عشق من الهی من قربون تو عشقم بشم![]()
تلفن که زنگ می زنه تلفن چی خونه شدی گوشیو برمی داری می گی سنام من خوبم تو خوبی خدافظ
و اصلاٌ منتظر سوال و جواب طرف مقابل نیستی من خوبم تو خوبی خدافظ و بعد گوشیو می دی به من
امیرعلی نازنین ما صبح یک روز بارونی بهاری قدم به این دنیا گذاشت و با اومدنش شادی زندگی ما رو چندین برابر کرد برای ثبت خاطرات پسر دلبندم این وبلاگ درست کردم تا خودش در آینده این کارو ادامه بده