سلام پسر نارم این چند روز روزای خوبی نبودن تو مریض بودی و من حسابی پکر چی بنویسم عزیزم از وجدان کاری که متأسفانه بعضی از پزشکای ما ندارن وقتی روز جمعه تب کردی با بابا جون بردیمت کلینیک تخصصی سلامت کودک متأسفانه دکتر اونجا تمایل زیادی برای به کار بردن دانش پزشکیش نداشت شایدم اصلاٌ این دانش و بدست نیاورده و فقط با مدرکش طبابت می کنه نمی دونم به هر حال تشخیص اون مثلاٌ پزشک این بود که تو دچار یه نوع تب ویروسی شدی و استامینوفن تجویز  کرد   ما تورو خونه آوردیم و طبق دستور ایشون به تو قطره دادیم و مرتبم پاشویت کردیم اما تب تو قطع نشد و بین 39/5 و 40 در نوسان بود جمعه شب خیلی حالت بد بود هر کاری می تونستم کردم تا تبت بیاد پایین درسته وقتی خواب بودی اجازه نمی دادی پاشویت کنم یا پارچه نمدار رو پیشونیت بذارم اما تا قبل خواب چند بار پاشویت کردم اما جواب نمی داد ساعت 5 صبح تبت شدیدتر شد طوری که همه بدنت از سر تا پات داغ داغ بود قطره تو که دادم دیگه نذاشتم بخوابی و باز پاشویت کردم بعد نیم ساعت تبت اومد پایین اما بعد از دو ساعت دوباره رفت بالا و همش در نوسان بود بابا جونم نرفت سرکار و حونه موند تا بیشتر مراقبت باشیم تا اینکه عصر بردیمت پیش دکتر دیگه که ازدوستای بابا جونه پیره اما مریضای آشنا رو ویزیت می کنه با دیدن و معاینت گفت که گلو و گوشت عفونتی شده و باید آموکسی سیلین بخوری با تجویز دکتر و دادن داروهات روز بعد تو دیگه تب نداشتی آره عزیزم تو سرما خورده بودی و تب تو به خاطر عفونتی بود که تو بدنت بود و اون آقای به اصطلاح دکتر تشخیصش اشتباه بود و نزدیک بود با این تشخیص غلط برای تو اتفاق بدی بیوفته این قضیه من و یاد پارسال انداخت وقتی هنوز دو ماه و نیم بیشتر نداشتی و ما برای انسداد مجرای اشکیت پیش یه چشم پزشک رفتیم و آقا با به کار بردن یه وسیله آلوده باعث شدن که یه نوع باکتری تو چشم تو رشد پیدا کنه و باعث شد تو یک ماه تمام اذیت بشی چشمات جمع شد و بعد هم سفیدی چشمت قرمز شد چند تا دکتر بردیمت تا بالاخره خوب شدی تازه منو بابا جونم گرفتار شدیم ما هم دو هفته بود که همون مریضی رو از تو گرفتیم واقغاٌ آدم نمی دونه چی باید بگه بعضی از این پزشکا نمی دونن با سهل انگاریهاشون باعث چه دردسری برای مریض و خونوادش می شن و متأسفانه تو علیرغم حساسیتی که ما داریم دوبار اسیر این پزشکای بی وجدان شدی الان خدا رو شکر حالت بهتره اما رمقی برات نمونده بی حوصله شدی و دائم نق می زنی وقتی راه می ری زود خسته میشی جالب اینه که    با این حالت توپ بازیزتو کنار نمی ذاری وقتی بازی می کنی دائم می خوری زمین و اونقدر بی رمقی که همون جایی که اوفتادی سرتو می ذاری زمین و دراز می کشی امروز برایی اولین بار نشسته خوابیدی تویی که خوابیدنت هزار تا قاعده و قانون داره باید همه جا ساکت باشه تو اتاق خواب خودت باشی حتماٌ باید کنارت باشم اونقدر مریض و بیحالی که نشسته هم می خوابی