شیرین زبونی
_ تا تا _ این کلمه ای که تازگیها یاد گرفتی روروئک تو برعکس می کنی تکونش می دی و می گی تا تا مثلاٌ می خوای تاب تاب عباسی بخونی 



_ قا قا _ وقتی بهت می گم کلاغه می گه تو هم با شیرین زبونی می گی قا قا جون قا قا مامان فدای پسر شیرین زبونش بشه


برات نوشته بودم که چند شب پیش رقته بودیم عروسی دختر عموی بابا جون مریم اونجا که بودیم عمه فرخنده با موبایل من از رقص عروس و دوماد فیلم گرفت از اون روز هروقت می خوای فیلمش و ببینی موبایلم و می یاری و می گی اوه اوه قربون شیرین زبونیت بشم من










از خواب که بیدار می شی همش می گی بییم با یعنی بریم بیرون این روزا هوا خیلی سرده مجتمع که همش سایه ست و نمی شه ببرمت بیرون بعضی اوقات گیر می دی و با ناراحتی هی می گی بییییییم با بیییییییییم با

تا آهنگ شمس العماره شروع می شه می گی بیا بیا و بعد شروع می کنی به چرخیدن دور خودت
و
می خندی این و تا یادم نرفته بگم هر برنامه ای که تلویزیون شروع می شه و
اولش بسم ا.. الزحمن الرحیم داره تا چشمت به این جمله می یوفته شروع به -
او او - کردن می کنی فکر می کنی شمس العماره شروع شده و می خوای مثلاٌ
آهنگ شمس العماره رو بزنی




+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۸۸ ساعت 11:14 توسط
|
امیرعلی نازنین ما صبح یک روز بارونی بهاری قدم به این دنیا گذاشت و با اومدنش شادی زندگی ما رو چندین برابر کرد برای ثبت خاطرات پسر دلبندم این وبلاگ درست کردم تا خودش در آینده این کارو ادامه بده