اولین آرایشگاه زندگی
عزیزدلم دیشب برای اولین بار بردیمت آرایشگاه تا موهات و کوتاه کنیم خیلی گریه کردی به خصوص وقتی سشوار و آوردن دیگه هیچی اونقدر گریه کردی که نگو ولی ارزشش و داشت خیلی بانمک شدی ببین

اینجا از خواب بیدار شدی چون حمام رفته بودی و بعد خوابیدی موهات شکسته

+ نوشته شده در یکشنبه هشتم آذر ۱۳۸۸ ساعت 17:38 توسط
|
امیرعلی نازنین ما صبح یک روز بارونی بهاری قدم به این دنیا گذاشت و با اومدنش شادی زندگی ما رو چندین برابر کرد برای ثبت خاطرات پسر دلبندم این وبلاگ درست کردم تا خودش در آینده این کارو ادامه بده